کد مطلب:2962 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:281

جامعه و سنت
جامعه و سنت

جامعه اگر وجود حقیقی داشته باشد قهراً قوانین و سنن مخصوص به خود دارد. اگر درباره ماهیت جامعه كه هم اكنون بحث كردیم نظریه اول را بپذیریم و منكر وجود عینی جامعه شویم، قهراً جامعه را فاقد سنت و قانون دانسته ایم؛ و اگر نظریه دوم را بپذیریم و تركیب جامعه را از نوع تركیب صناعی و ماشینی بدانیم، جامعه قانون و سنت دارد ولی همه قوانین و سننش در رابطه علّی و معلولی مكانیكی اجزاء و تأثیر مكانیكی بخشهای جامعه در یكدیگر خلاصه می شود بدون اینكه در جامعه نشانه ای از نوعی حیات و زندگی و آثار مخصوص دیده شود؛ و اگر نظریه سوم را بپذیریم، اولًا جامعه به حكم اینكه خود از نوعی حیات مستقل از حیات فردی برخوردار است- هرچند این حیات جمعی وجود جدایی ندارد و در افرادْ پراكنده شده و حلول كرده است- قوانین و سننی مستقل از افراد و اجزاء خود دارد كه باید شناخته شود، و ثانیاً اجزاء جامعه كه همان افراد انسان اند- برخلاف نظریه ماشینی- استقلال هویت خود را ولو به طور نسبی از دست داده، حالت ارگانیزه پیدا می كنند، ولی در عین حال استقلال نسبی افراد محفوظ است، زیرا حیات فردی و فطریات فردی و مكتسبات فرد از طبیعت بكلی در حیات جمعی حل نمی گردد؛ و در حقیقت مطابق این نظریه انسان با دو حیات و دو روح و دو «من» زندگی می كند: حیات و روح و «من» فطری انسانی كه مولود حركات جوهری طبیعت است، و دیگر حیات

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 2، ص: 346

و روح و «من» جمعی كه مولود زندگی اجتماعی است و در «من» فردی حلول كرده است، و علیهذا بر انسان، هم قوانین روان شناسی حاكم است و هم سنن جامعه شناسی؛ و مطابق نظریه چهارم تنها یك نوع سنت و قانون بر انسان بما هو انسان حاكم است و آن سنن اجتماعی است و بس.

در میان علمای اسلامی شاید اولین فرد كه به صراحت از سنن و قوانین حاكم بر جامعه، مستقل از سنن و قوانین افراد، یاد كرده است و در نتیجه برای جامعه «شخصیت» و «طبیعت» و «واقعیت» قائل شده است عبدالرحمن بن خلدون تونسی است كه در مقدمه معروفش بر تاریخ، به تفصیل بحث كرده است؛ و در میان علما و حكمای جدید، اولین فرد كه در پی كشف سنن حاكم بر جماعات برآمده منتسكیوی فرانسوی، دانشمند قرن هجدهم میلادی است. ریمون آرون درباره منتسكیو می گوید:

هدف او معقول گردانیدن تاریخ است. او می خواهد معنای داده تاریخی را درك كند. آری، داده تاریخی به صورت گوناگونِ تقریباً بی انتهایی از رسوم، عادات، افكار، قوانین و نهادهای اجتماعی به وی عرضه می گردد.

همین گوناگونیِ ظاهراً نامربوط است كه نقطه آغاز تحقیق را تشكیل می دهد. در پایان تحقیق باید نظمی اندیشیده جانشین این گوناگونی نامربوط گردد. منتسكیو درست مانند ماكس وبر می خواهد از داده های نامربوط بگذرد تا به نظم معقول برسد. آری، این مشی همانا مشی خاص جامعه شناس است «1».

خلاصه این بیان این است كه در ورای گوناگونی شكلهای پدیده های اجتماعی كه آنها را با یكدیگر بیگانه نشان می دهد، جامعه شناس وحدتی كشف می كند كه همه گوناگونیها مظهر آن وحدت شناخته می شوند.

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 2، ص: 347

و همچنین درباره اینكه آثار و پدیده های مشابه اجتماعی از یك سلسله علل مشابه سرچشمه می گیرند، از كتاب ملاحظات درباره علل عظمت و انحطاط رومیان چنین نقل می كند:

تصادف بر جهان حكمفرما نیست. این نكته را می توان از رومیان پرسید، زیرا آنان تا زمانی كه برنامه ای در فرمانروایی داشتند با كامیابیهای پیاپی قرین بودند و چون برنامه ای دیگر در پیش گرفتند با ادبارهای پیاپی روبرو شدند. در هر نظام سلطنتی علتهایی، خواه اخلاقی و خواه جسمانی، در كار است كه نظام مذكور را به اعتلا می رساند، برقرار می دارد یا به سوی پرتگاه نابودی سوق می دهد. همه پیشامدها تابع این علل اند و اگر تصادف یك نبرد، یعنی علتی خاص، دولتی را واژگون كرده باشد یقیناً علتی كلی در كار بوده كه موجب گردیده است تا دولت مذكور به دنبال یك نبرد از پا درآید. سخن كوتاه، روند اصلی است كه موجب همه پیشامدهای جزئی می شود «1».

قرآن كریم تصریح می كند كه امتها و جامعه ها از آن جهت كه امت و جامعه اند (نه صرفاً افراد جامعه ها)، سنتها و قانونها و اعتلاها و انحطاطها بر طبق آن سنتها و قانونها دارند. سرنوشت مشترك داشتن به معنی سنت داشتن جامعه است. درباره قوم بنی اسرائیل می فرماید:

وَ قَضَیْنا إِلی بَنِی إِسْرائِیلَ فِی الْكِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَیْنِ وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبِیراً. فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما بَعَثْنا عَلَیْكُمْ عِباداً لَنا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ وَ كانَ وَعْداً مَفْعُولًا. ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَیْهِمْ وَ أَمْدَدْناكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ وَ جَعَلْناكُمْ أَكْثَرَ نَفِیراً. إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 2، ص: 348

فَلَها فَإِذا جاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ لِیَسُوؤُا وُجُوهَكُمْ وَ لِیَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ كَما دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ لِیُتَبِّرُوا ما عَلَوْا تَتْبِیراً. عَسی رَبُّكُمْ أَنْ یَرْحَمَكُمْ وَ إِنْ عُدْتُمْ عُدْنا وَ جَعَلْنا جَهَنَّمَ لِلْكافِرِینَ حَصِیراً «1» ..

در آن كتاب (یكی از كتب آسمانی) به بنی اسرائیل حكم كردیم كه شما دو نوبت در زمین فساد و سركشی بزرگ خواهید كرد. هنگامی كه وقت انتقام از شما [بابت ] سركشی اولی برسد بندگانی نیرومند و جنگاور علیه شما برمی انگیزیم تا آنجا كه در درون خانه های شما نفوذ كنند و این وعده حتماً عملی خواهد شد. آنگاه شما را (در اثر پشیمانی از بدكاری و بازگشت به راه راست) بر آنها تسلط بخشیم و با ثروتها و نفرات مدد كنیم و شما را از نظر عده بر آنها فزونی دهیم. (به طور كلی) اگر نیكی كنید به خود نیكی كرده اید و اگر بدی كنید به خود كرده اید (یعنی سنت و قانون ما ثابت و لایتغیر است كه در شرایطی به مردمی قوّت و قدرت و عزت و استقلال می دهیم و در شرایطی آنها را زبون و ذلیل دیگران می سازیم). و آنگاه كه نوبت انتقام دیگر از شما (در اثر بازگشت دیگر شما به فساد و تباهی) برسد (بندگان دیگری قوی و جنگاور بر شما مسلط می كنیم) تا چهره های شما را دژم نمایند و مانند نوبت اول داخل مسجد گردند و تا بر هر چه تسلط یابند به سختی نابود سازند. امید است باز هم خداوند (اگر به راه راست بازگردید) رحمت خود را شامل حال شما گرداند، و اگر شما بار دیگر به فساد بازگردید ما به عقوبت و تسلط دشمن بر شما بازمی گردیم.

جمله اخیر: «وَ إِنْ عُدْتُمْ عُدْنا» (هرچه به تباهی بازگردید ما به زبون ساختن شما به دست دشمن بازمی گردیم) با توجه به این كه مخاطب، قوم و امت است نه فرد، كلیت و سنت بودن قوانین حاكم بر جامعه ها را می رساند.